تاجر و ماهی گیر
نوشته شده توسط : کریمی راد

 

تاجر و ماهی گیر
روزی، تاجری در نزدیکی روستایی ایستاده بود . در همان زمان یک قایق کوچک ماهی گیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.
تاجر از ماهیگیر پرسید: « چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی را گرفتی ؟»
ماهی گیر گفت : « مدت خیلی کمی »
تاجر : « چرا بیشتر صبر نکردی تا ماهی های بیشتری صید کنی ؟»
ماهی گیر : « چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است .»
تاجر:« اما بقیه ای وقتت را چکار می کنی ؟»
ماهی گیر :« تا دیر وقت می خوابم . کمی ماهی گیری می کنم . با بچه ها بازی می کنم و بعد می روم  دهکده  و با دوستانم هستم . خلاصه ، مشغول این نوع زندگی هستم .»
تاجر: « من در دانشگاه « هاروارد » درس خوانده ام و می توانم کمکت کنم . تو باید بیشتر ماهی گیری کنی . آن وقت می توانی با پولش ، چند تا قایق دیگر هم بخری و به تعداد قایق های خود اضافه کنی . آن وقت قایق های زیادی برای ماهی گیری داری .»
ماهی گیر : « خب بعدش چی ؟ »
تاجر:« به جای اینکه ماهی ها را با واسطه بفروشی . آن ها را مستقیم به مشتری می فروشی و برای خودت ، کار خوبی دست و پا می کنی . بعد کارخانه راه می اندازی و به تولید های آن  نظارت می کنی . این دهکده کوچک را هم ترک می کنی و می روی به شهر های بزرگتر و دست به کارهای مهم تری می زنی .»
ماهی گیر : « این کار چقدر طول می کشد؟»
تاجر : « پانزده تا بیست سال »
ماهی گیر : « بعدش چی ؟ »  
تاجر : « در یک موقعیت مناسب ، سهام شرکت را به قیمت خیلی خوبی می فروشی . این کار میلیون ها دلار برای تو سود دارد »
ماهی گیر: « میلیون ها دلار ! خب بعدش چی ؟»
تاجر:« آن وقت بازنشسته می شوی . می روی در یک دهکده ساحلی کوچک . جایی که می توانی تا دیر وقت بخوابی .کمی ماهی گیری کنی . با بچه هایت بازی کنی . به دهکده بروی و تا دیر وقت با دوستانت خوش باشی . »
 
 
 




:: بازدید از این مطلب : 488
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: